وقتی چشات دیگه اشکی برای ریختن نداشته باشه
وقتی که دیگه قدرت فریاد زدن هم نداشته باشی
وقتی دیگه هر چی دل تنگت خواسته باشه گفته باشی
وقتی که دیگه دفتر و قلم هم تنهات گذاشته باشن
وقتی از درون تمام وجودت یخ بزنه
وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ کنی
وقتی که احساس می کنی که دیگه هیچ کس تو رو درک نمی کنه
وقتی که احساس می کنی تنها ترین تنهای دنیا هستی
و وقتی باد شمع نیمه سوخته اتاقتتو خاموش کرد
چشمات رو ببند و با تمام وجود از خدا بخواه که صدات کنه
خــــدایا به دادم برس
این کلمات خیلی رو آدم تاثیر می زاری
یکی دو روز پیش بود که موقع سحری آبجیم یه حرفهایی بهم زد که داغونم کرد
قرار بود بعد از نماز صبح برم دانشگاه (البته یکی از دوستام رو دیدم ترمینال که نامه من رو گرفت و گفت من کارت رو ردیف می کنم نمی خواد تو بری واسه همین برگشتم).
موقع برگشتن به خونه تو خیابون با تمام وجود گفتم "خدایا به دادم برس"
که خدا کمکم کرد تا اون موضوع رو حل کنم